قدس آنلاین: در آخر سوره فجر آیاتی هست که طبق برخی روایتها در شأن و مقام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و شیعیان اوست؛ این آیات عبارتاند از: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه فَادْخُلی فی عِبادی، وَ ادْخُلی جَنَّتی». خداوند مخاطب این آیات را کسانی میداند که نفسشان، نفس مطمئنه است؛ اما نفس مطمئنه چیست؟ نفسی است که نسبت به خداوند و شئون خدایی خداوند به یقین رسیده و از شک و تزلزل بیرون رفته است؛ لذا در ادامه، چنین نفسی با عنوان «راضِیَهً» توصیف شده است یعنی او به مقام رضایت از خداوند نائل شده است؛ و نسبت به خداوند و اموری که به خداوند ارتباط دارد هیچ اعتراضی ندارد، بلکه آنها را کاملاً بجا و درست مییابد؛ و روشن است کسی که نسبت به خداوند و شئون خدایی خداوند راضی باشد خدا هم از او راضی خواهد بود بنابراین چنین نفسی در ادامه، با عنوان «مَرْضِیَّه» ستوده شده است؛ البته در برخی روایتها، متعلَق اطمینان، ولایت امیرالمؤمنین(ع) معرفی شده که این نیز در همان راستاست؛ زیرا از طریق ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اهلبیت(ع) است که انسان میتواند هدایتهای ارشادی و تکوینی را دریافته و نسبت به امور الهی به یقین برسد و مقام رضایت از خدا را حقیقتاً کسب کند.
نفس مطمئنه با اطمینان به خدا یک امتیاز بزرگ نصیبش میشود پس چنین نفسی مخاطَب به «ارْجِعی إِلی رَبِّکِ» شده و مأمور به «رجوع الی الله» میشود، و به سوی خدا برمیگردد. «رجوع الی الله» به دلیل مفاد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» سرنوشت همه انسانهاست؛ ولی نفس مطمئنه زودتر از دیگران به این امتیاز نائل میشود.
اما معنای «رجوع الی الله» چیست؟ و ما چگونه به الله رجوع میکنیم؟ پاسخ این است که طبق جمله «إِنَّا لِلَّهِ»؛ ما، مال خداییم نه مال خودمان؛ یعنی شیئیتی که ما به خود نسبت میدهیم و میگوییم «وجود من»، حقیقتاً مال ما نیست؛ چون مالکیت، حق اختصاصی خداست: «لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیر»؛ ولی ما از آن مالک حقیقی غفلت داریم و خیال میکنیم ما موجودیتی که داریم مال خودمان و مباین با وجود خداست؛ ولی هر انسانی دیر یا زود، اختیاراً یا جبراً این نکته را شهود میکند که موجودیتش و شیئیتش، مِلک او نیست؛ و خودش مالک موجودیتی نیست تا بگوید «وجود من»، بلکه او مالکیت خدا را مالکیت خود میپنداشته است؛ با تحقق چنین شهودی، «فنای فی الله» رخ میدهد یعنی شیئیت من، از آن جهت که به من انتساب داشت، زائل و فانی میشود؛ و پندار شیئیت من و موجودیت من، زائل میگردد؛ و موجودیت من، به مالک اصلیاش بازمیگردد؛ عیناً مثل لباس عاریهای که انسان از دیگری گرفته و عاریه بودنش را فراموش کرده است و بعد متوجه شده است که این لباس مال دیگری است؛ اینجاست که توهم «لباس من» معدوم شده و به جایش تعبیر «لباس او» مینشیند؛ پس وقتی انسان به شهود «لا شیئیت» خود رسید «رجوع الی الله» شکل گرفته؛ و جمله «وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُون» (عنکبوت/ ۲۱) فعلیت یافته است و ماسوای او، همه او میشوند، و جمله «إِلَی اللَّهِ الْمَصیر» تحقق یافته است؛ و این امتیاز زودتر نصیب نفوس مطمئنه میشود؛ زیرا نفوس مطمئنه در رهایی از پندار غیریت، و در رسیدن به شهود او بودن، از سایر افراد گوی سبقت میبرند؛ لذا این گروه را در یوم الحشر، نه به «جهنم» میبرند و نه به «بهشت ابرار»؛ بلکه خداوند به آنها خطاب میکند که محشر و جایگاهی که به شما اختصاص دارد، حریم عباد من است؛ پس در بین عباد من داخل شوید «فَادْخُلی فی عِبادی»؛ همان عبادی که قبلاً از پندار غیریت، خارج و نفی ماسوا کردهاند؛ و چیزی جز من نمیبینند و لذا بهشتی جز ذات من ندارند؛ پس شما نیز مثل عباد من، به جنت ذات من داخل شوید «وَ ادْخُلی جَنَّتی»؛ زیرا جنتِ کسی که جز خدا را نمیبیند جز خدا نیست.
اشاره به چند نکته :
۱. در برخی روایتهای وارده ذیل این آیات؛ «النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» به امام حسین(ع) و در برخی به امیرالمؤمنین(ع) و در برخی به محمد و آلش و شیعیانشان تفسیر شده است که همه از باب تطبیق معنا بر مصادیق درستاند.
۲. انسانهایی که هنوز به مقام «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» نرسیدهاند و «إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ» برای آنان فعلیت نیافته است، به چنین فضایی راه ندارند؛ بلکه آنها یا در جهنماند یا در بهشت ابرار؛ زیرا موجود اعتباری را به حریم موجود حقیقی راهی نیست.
۳. از این آیات نیز روشن میشود که کلمه «قسیم» در حدیث «علی قسیم الجنه و النار» به معنای «عِدل مقابل» است نه تقسیمکننده؛ زیرا طبق بیانات گذشته، حریم محمد و آلش، در قبال جهنم و بهشت ابرار، خود جایگاه سومی است که به نفوس مطمئنه اختصاص دارد.
انتهای پیام/
نظر شما